من آدم رفتن نبودم ، الانم نیستم... من اونقدر میمونم ، اونقدر میمونم که عوض شدن همهی آدمای دورمو میبینم ، اونقدر میمونم که از یه جایی به بعد دیگه چیزی نمیگم ، میشینم یه گوشه ، از دور نگاهتون میکنم تا روزی که چشممون به چشم هم بیوفته ؛ اونجاست که آرزو میکنین کاش رفته بودم ، من آدم رفتن نیستم ، من آدم موندن و دیدن پشیمونیتونم وقتی که دیگه خیلی دیره!
من میتونم ساعتها توی دلم باهات حرف بزنم و تو فقط سکوتم رو ببینی؛
میتونم ساعتها یواشکی نگات کنم و تو بیتوجهی منو ببینی؛
میتونم سالها یواشکی عاشقت باشم و تو جز حس خنثی بودن چیزی از من نبینی؛
میتونم مدتها احساساتم رو پنهان کنم و هیچکس بویی ازشون نبره؛
یجورایی انگار عادت کردم به اینکه احساساتم رو کسی نفهمه، انگار قدرت بیان احساساتمو ندارم؛
تا میام از احساساتم بگم زبونم قفل میشه، کلمات توی ذهنم گم میشن؛
یه حالت عجیبی میگیرم و در آخر ترجیحم میشه سکوت و دوباره گم میشم لای حرفای نگفته و ته نشین شده توی قلبم...
I can talk to you in my heart for hours and you only see my silence; I can watch you sneakily for hours and you will see me carelessly; I can be secretly in love with you for years and you won't see anything from me except the sense of neutrality; I can hide my feelings for a long time and no one will smell them; It's like I got used to no one understanding my feelings, as if I don't have the strength to express my feelings; Before I can tell about my feelings, my tongue is locked, the words are lost in my mind; I get a strange mood and in the end I prefer silence and I get lost again in the unspoken words
and this is a place for sweet dreams to bloom right from the center of the hearts of the world's youth... A safe haven for you is my arms,
my dear... sing with me... don't worry about the world and sing with me, Raha Be... let's run under this gentle rain, hand in hand... and laugh out loud... Let everyone see what happiness is... Angels are waiting to see your smile, unattainable beauty